کمد رخت چرک

نگفتنی های من ! اینجا هیچ منظره ی مناسبی برای چشم ها و قلب های معصوم وجود نداره ... احتیاط کن!

کمد رخت چرک

نگفتنی های من ! اینجا هیچ منظره ی مناسبی برای چشم ها و قلب های معصوم وجود نداره ... احتیاط کن!

81-


باورم نمیشه اینقدر زمان گذشته!...اخرین پست اینجا مال 6 ابانه و ...الان 17 اسفنده!........


یه سال دیگه هم به سرعت برق و باد گذشت و........ یه سال به مرگ نزدیک تر شدیم!......


شاید خیلی ها دوست نداشته باشن دم عید و بهار ... حرف از مرگ بشنوند...... یکیش خودم!!!....... اما حقیقت اینه که.... گذشت سال ها...ما رو به روز رفتن .....نزدیک و نزدیک تر میکنه.........و هرچی سن ادم بالاتر میره......بیشتر و بیشتر این مطلب رو حس میکنه.......بخصوص وقتی که .... یکی یکی نزدیکان و دوستان و اشنایانش رو از دست میده!


توی این ماه ... سه تا فوت داشتیم..... و این ادمو به فکر میندازه ......به فکر رفتن....... راستی ....زمان مرگ من کی هست؟... در چه حالی می میرم؟... درد دارم و مریضم ....یا ناگهانی میرم؟..... توی بیمارستان و به کمک پزشکان و پرستاران دلسوز!!...غزل خداحافظی رو میخونم .....یا توی خونه و در بستر خودم ......کنار خانواده ام!؟......


شایدم یه جای دیگه !...... شاید با یک بلای طبیعی یا انسانی !!؟


هیچکس نمیدونه چه طوری می میره ......... یا چه زمانی ......... و همین هم هست که .... زندگی را جالب تر میکنه ...امید به بودن .......و به ادامه ........ انگیزه ی تلاش ادمیه تا لحظه ی اخری که ....لاجرم فرا می رسه!


فقط امیدوارم ...... قبل از مردن زمینگیر و محتاج بقیه خلایق نشم .......... بقیه اش مهم نیست !!