کمد رخت چرک

نگفتنی های من ! اینجا هیچ منظره ی مناسبی برای چشم ها و قلب های معصوم وجود نداره ... احتیاط کن!

کمد رخت چرک

نگفتنی های من ! اینجا هیچ منظره ی مناسبی برای چشم ها و قلب های معصوم وجود نداره ... احتیاط کن!

139-

دیشب باز دوباره بحث ازدواج اخوی بود و .... دو راهی  ای که بر سرش گیر کرده...  به این فکر کردم که هر راهی رو انتخاب کنه ..... یک زندگی متفاوت برای اینده ی خودش خلق کرده... و اینکه کدوم راه بهتره و میتونه خوشبختی واقعی یا بیشتری را نصیبش کنه ؟


بعد به این فکر کردم که شاید همسر من هم اگر من را انتخاب نکرده بود......... الان خیلی خوشبخت تر بود ......... شاید همسر بهتری نصیبش شده بود... شاید خانواده ی شادتری  را براش درست کرده بود ........


و بعد ناگهان برای اولین بار ......همین فکر را در مورد خودم کردم!!!....... آیا اگه من انتخاب دیگه ای کرده بودم........ زندگی بهتری نسبت به حالا نداشتم ؟... شادتر یا راحت تر  یا خوشبختر نبودم!!؟

راستش  در تمام این سال ها ........ حسم این بوده که بهترین و مناسبترین همسر را دارم ....... کسی که شاید برای دیگران نه ......ولی برای من ایده آل بوده ..حتی فراتر از ایده آل ........همه دوستان و همکاران و اعضای خانواده و فامیلم ......میدونن که من چقدر همسرم را دوست دارم و ........ همیشه و همه جا .... جلوی دیگران ... چه همسرم باشه و چه نباشه ......ازش تعریف کردم  و حتی قلبا اون را برتر از خودم دونستم و میدونم........

همیشه گفتم که اگه صد بار هم بمیرم و دوباره از اول شروع کنم ........ باز هم این مرد را برای  همراهی در زندگی ام انتخاب میکنم ...... ( ولی همسرم یه بار بهم گفت که اون دوباره من را انتخاب نخواهد کرد)......

اما دیشب ........ برای اولین بار ......... این فکر به سرم زد .........که شاید با دیگری خوشبخت تر بودم!!....... راستش احساس خیلی عجیبی بهم دست داد از این فکر.... احساسی که نمی تونم وصفش کنم....... شاید کمی  جالب ... کمی غمگین... کمی شور........ اما میتونم بگم روی هم رفته حس بدی نبود.......


امشب موقع برگشتن از سرکار... باز به این انتخاب ها فکر میکردم ...اینکه هر لحظه وهر باری که ادم تصمیم میگیره .....یه سرنوشت خاص برای خودش  درست میکنه ... سرنوشتی که اگه  راه دیگه  و تصمیم دیگه ای گرفته بود ........صد در صد جور دیگه میشد وضعیت فعلیش ...... حالا بعضی انتخاب ها  مهم ترین و تاثیر بیشتری روی زندگی و سرنوشت اینده ادم دارن ......مثل  انتخاب رشته ....یا انتخاب همسر ....... و بعضی هم تاثیراتشون کمتره......


البته میدونم که طرز فکر برعکس این هم وجود داره ..... اینکه  هر کاری هم بکنی و هر تصمیمی هم بگیری و هر راهی هم انتخاب کنی....... سرنوشت محتومی داری که از  روز ازل برات نوشته شده و ...... تغییر پذیر نیست .....  به قول اون نمایش  نمدمال که می گفت : ابولعلی هرچه کنی همان است که دیدی !! بکوب بکوب ... همان است که دیدی !!!

اما من این تفکر را قبول ندارم ....انسان را نه مجبور مطلق میدونم و نه مختار مطلق ......... و فعلا باورم اینه که اختیارهاش  بیشتر از جبرهاش  هست ...


138-

وقتی سن ات میره بالا......وقتی میرسی به میان سالی و ... شایدم کهن سالی .......  چندین مرتبه در روز برات پیش میاد که توی دلت  بگی : برای منم پیش اومده!!


دیگران  اتفاقی رو که واسشون پیش اومده ... با اب و تاب تعریف میکنن ....... یا حتی کشف های جدیدشون... و به هر نوعی ...یافته های تازه شون را ...بیان میکنند....... اون وقت تو می بینی که هیچ کدومش برات تازه نیست .......همه را قبلا تجربه کردی ...... حس کردی ......کشف کردی ......فهمیدی ......... قبلا همه ی این مراحل را طی کردی .........

اوایل دوست داشتم بگم ........ منم اینطور شدم ....برای منم پیش اومده ........من خیلی وقت قبل فهمیدم ......


اما حالا مدت هاست که میدونم اصلا نباید این ها را بگم .........  باید سکوت کنم و لبخند بزنم ..... تا  هیجان طرف از تعریفش بیشتر بشه ... تا فکر کنه فقط خودش فاتح این قله ها بوده و ....... از حماسه ای که افریده لذت ببره!!!..........


باید بزاری بقیه هم خودشون  این مراحل را طی کنند و .......فکر کنند اولین نفری هستند که ......... به این نقطه رسیدن........

تجربه های زندگی ... تنها قله های فتح شده ای هستند که ..........هیچ پرچم افتخاری از نفر قبلی ...... روش نصب نشده!!


137-

بعد از این همه سال امروز دوباره بیمه ی خودم شدم ... سال ۷۳ بار اولش بود .......و امسال دومین بار.... گرچه اینبار منتی سرم هست که دوست ندارم باشه ... ولی فعلا چاره ای نبود ..... باید خیلی خیلی قبلتر از این ها اقدام میکردم و بیمه ام رو ادامه میدادم .......ولی تنبلی کردم ........


نمیدونم چرا از نظر تامین مالی آینده ی  زندگی ام ... هیچوقت مثل یه ادمیزاد عاقل و بالغ ... فکر و اقدام نکردم هیچوقت !!!!؟... شاید دلیلش این باشه که توی خانواده ی ما ... این مسایل را مربوط به مردها می دونستند و.......هنوزم میدونن!!......برای همین هم به دخترها آموزش داده نمیشه که به مسایل مالی و تامین مخارج خودشون برای حال و اینده شون ......فکر کنند و راه حل مناسب پیدا کنند و اقدام کنند ....... چون  مسول این  چیزها را  مرد خانواده میشناسن ........


من اما اینطور فکر نمیکنم ...... تامین مالی زندگی نباید مرد و زن بشناسه ......اصولا من عقیده ندارم که جنسیت ربطی به اقتصاد داشته باشه !!... اینطوری که در ایران و قوانین ایران و احکام اسلامی ...... این ارتباط وجود داره ......... کلی مسایل مالی و پولی هست که اسلام ربطش داده به جنسیت ...  مثل ارث ... مثل دیه ... مثل نفقه ...مثل مهریه ... مثل  اجرت المثل ... و ...و ...و ...........

من میگم اگه قراره تفکیک و تقسیم بندی  در امور مالی  یا کاری هم بین زن و مرد باشه ......باید بر اساس توافق و تراضی طرفین باشه ....نه به حکم زور و قانون .....


امیدوارم  اونقدر سریع این قوانین احمقانه و ظالمانه  تغییر پیدا کنه ........ که من به چشم بتونم ببینم !!


136-


وقتی دلگیرم و تنها غربت تمام دنیا


از دریچه ی قشنگه چشم روشنم(!!) می باره



البته با اجازه جناب ابی

135-

کاش یه مشاور مورد اعتماد رشته هنر میشناختم ....... برای کنکور دختری......


با این هزینه های سرسام آور کلاس کنکور ........ و بودن  دانشگاه های بدون کنکور با هزینه ای به مراتب کمتر از کلاس کنکور .... چه کار باید کرد!!؟


کاش به اراده و عزم دختری باور داشتم ..... که واقعا درس می خونه و .... دانشگاه تهرانی که میخواد...قبول میشه ... اما حیف!!!....