کمد رخت چرک

نگفتنی های من ! اینجا هیچ منظره ی مناسبی برای چشم ها و قلب های معصوم وجود نداره ... احتیاط کن!

کمد رخت چرک

نگفتنی های من ! اینجا هیچ منظره ی مناسبی برای چشم ها و قلب های معصوم وجود نداره ... احتیاط کن!

164-

چند دقیقه ی دیگه ... سال روز تولدم فرا میرسه ... و من درگیریک حس غریب میشم ... حسی که مخلوط عجیبی از غم و شادی و ترس و امیده!... 


و همیشه از خودم می پرسم .......آیا سال دیگه باز هم این روز و این حس رو تجربه خواهم کرد!!؟........ 


فردا ازصبح زود تا اخر شب .... بیرونم و مشغول انجام وظیفه هام...... نمی فهمم چرا باید این روز خاص با روزهای دیگه فرق بکنه !؟... شاید برای مادرم  اندکی فرق میکرده... چون تولد من اولین رنج بزرگ زندگیش بوده.....و همین طور اولین احساس مادرانه اش..... اما من.......... بدنیا امدنم دست خودم نبوده ...... پس فرقی نباید داشته باشه ........... داره ...........اما نباید داشته باشه ........... 


اینو یکی به مناسبت تولدم برام فرستاد ........خیلی خوشم اومد :


اردیبهشت کمی از بهشت است،..... وجود تو اما  ،،،تمام بهشت


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد