کمد رخت چرک

نگفتنی های من ! اینجا هیچ منظره ی مناسبی برای چشم ها و قلب های معصوم وجود نداره ... احتیاط کن!

کمد رخت چرک

نگفتنی های من ! اینجا هیچ منظره ی مناسبی برای چشم ها و قلب های معصوم وجود نداره ... احتیاط کن!

172-

یه مدته افتادم به خوندن رمان های تلگرامی.... حتما دیدین دیگه ........ یک عالمه کانال هست که یا خودش داره رمان می نویسه و یه عده هم عضون و رمان رو دنبال میکنن.... یا رمان های خارجی رو ترجمه می کنه و ....... اعضا ترجمه رو دنبال میکنند........... که من تو نخ این نوع دومم.......یعنی کلا آبم با رمان ایران و قصه ی فارسی ... تویه جوب نمیره .......... مال اون نویسنده های بزرگ بزرگشم .... جذبم نمی کنه .......چه برسه به این نو نویسنده های  نسبتا بی سواد .... که عین فیلم فارسی های دهه 50 ........ برای جذب مخاطب فقط از یه موضوع مایه میذارن ............

البته بعضی هم هستن که سعی دارن ....ژانرهای مختلف رو آزمایش کنند.......... اما آخه یه بچه 16 ساله ....... چقدر میتونه نویسنده باشه!!!!!؟

 کانال رمانهای پو-رن و...... تو جاده  خاکی زده هم ........که کلا بی خیال......... از ما گذشته ................ می مونه ترجمه ها.......... بعضی هاش واقعا خوبه ....... بعضی ها هم افتضاح.......... و این مدل خوندن هم ادم را  گاهی تا سرحد جنون ...کلافه میکنه ......این که هربار فقط یه قسمت کوچیک رو میتونی بخونی و ...بعدش باید صبر کنی تا صاحب کانال ...........پست بعدی رو بذاره ............که اصلا هم قاعده ی خاصی نداره .........و حتی بعضی هستن که رسیدن به ماهی یه پست که البته بنده از این کانالا لفت میدم وخلاص........

حالا این همه نوشتم تا چی بگم؟!

دو سه تا از این رمان ها هست که ....... اتفاقا رمانهای به نسبت معروفی هم هستند و ...در زادگاهشون که آمریکا یا اروپا باشه ......از استقبال و فروش خیلی بالایی  هم برخوردار بودند.......... اما خب...همچین با مذاق اخلاقیات ایرانی سازگار نیستند........ صحنه دار هستند و خیلی شفاف از روابط حرف میزنن.......  گرچه برخی اونا را پو---رن میدونن....ولی  از بی اطلاعی شونه که چنین حرفی میزنن.......... اینا رمان هستند و رمانهایی عاشقانه ........ که قصدشون روایت یک عشقه .......با همه ی پستی بلندی ها و تلخی و شیرینی هاش.... و خب ارتباط جن30 .... در فرهنگ غربی .... بخشی جدایی ناپذیر از عشقه .... 

راستش بعد از 20 سال و اندی  زندگی متاهلی ...... تازه و با خوندن این رمان ها ..........یک چیزهای برمن مکشوف شده که همینجور موندم انگشت به دهان

چیزایی که حتی به فکرم هم نرسیده بود....... مطالباتی که مطمئنم اکثریت قریب به اتفاق خانم های متاهل هم ..... در مخیله شون راه نداره ......... چون اینجا فرهنگ مردسالاری بر همه چیز حاکمه ........و بخصوص بر روابط زناشویی.... 

مثلا همیشه فکر میکردم که این منم که موظفم ... همسرم رو راضی کنم ....... و همیشه دنبال راه های جدیدی باشم که ........ بیشتر و بهتر از قبل ....لذت ببره و خوشحال و راضی باشه ....... از بس بهم گفته (و همچنان هم میگه ) ....سر مزاج.... باورم شده بود که سردمزاجم و برای همین ... توانایی لذت بردن از این ارتباط رو ندارم .......... اما ......خدای من .......... حالا میدونم که اصلا اینطور نیست.............. و تقصیر اونه که هرگز دنبال راه یا مهارت هایی نبوده که ....منو سر ذوق و اشتیاق بیاره .........و بهم لذت ببخشه ......... تمام وظیفه ها روی دوش من بوده و....اون فقط دنبال لذت خودش بوده .........و همینقدر که خودش غرق لذت میشده ......فکر میکرده که منم همین طور و همین قدر .......لذت بردم ............. 

البته شاید این نتیجه ی مستقیم پاکدامنی اش باشه .............  حاصل اینکه که هرگز جز من باکسی نبوده ......... 

کاش اونم اهل زمان خوندن بود.........کاش!!!


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد