کمد رخت چرک

نگفتنی های من ! اینجا هیچ منظره ی مناسبی برای چشم ها و قلب های معصوم وجود نداره ... احتیاط کن!

کمد رخت چرک

نگفتنی های من ! اینجا هیچ منظره ی مناسبی برای چشم ها و قلب های معصوم وجود نداره ... احتیاط کن!

۵

بازم دیشب به همسرم خیانت کردم ..... من فکر میکنم وقتی توی آغوش همسرتی اما به آدم دیگه ای فکر میکنی ... داری بهش خیانت میکنی ....  

این برای من زیاد پیش میاد .... وقتی همسرم بیقرار ارتباط با من هست و به سراغم میاد و من هیچ تمایلی به این رابطه ندارم ... باید به هر طریقی خودم را برانگیخته کنم تا بتونم جوابگوش باشم .... راهی که من به مرور یاد گرفتم برای رسیدن به این نتیجه ، خیال پردازی و ساختن تصورات غیر واقعیه .... هزار جور صحنه ی ۳ک۳۰ خفن توی ذهنم  تصور میکنم و خودمم میشم نقش اولش ... حرفهای آنچنانی میزنم و تحویل میگیرم .... کارهایی را تصور میکنم در حال انجامش هستم که حتی روم نمیشه توی تنهایی بهش فکر کنم ... فیلم ها و عکس های سوپری که بعضا دیدم  باز بینی ذهنی میکنم ... مرتب توی ذهنم به همسرم فحش میدم و انواع و اقسام حیوونها خطابش میکنم و .... نتیجه ی همه ی اینها این میشه که منم شهوتی میشم و میتونم ارتباط مزخرف زناشویی را انجام بدم .... آره مزخرف .... چون دوستش ندارم ... هرگز نشده من تمایل به ۳ک۳ پیدا کنم و نیاز بهش داشته باشم و برم سراغ همسرم ... شاید چون اون هرگز بهم فرصتش را نمیده .... برای اون هر شب ارتباط جنسی داشتن یک موهبته .... اما من نه .... شاید دوهفته یکبار خوب باشه ... میگم شاید چون هیچوقت دوهفته بدون ۳ک۳ نداشتم تا بفهمم با این فاصله آیا مشتاقش میشم یا نه ....  

تازه اون به یکبار ارضا شدن هم قاتع نیست ... همیشه میگه تا سه نشه بازی نشه .... و این بازی احمقانه را هم سه بار اجرا میکنه ... و بسیار ها اتفاق افتاده که من فقط زجر میکشم و تحمل میکنم تا اون کارش را بکنه و لذتش را ببره .... 

همسرم را دوست دارم و دلم میخواد که از وجود من لذت ببره و تنها همین علاقه و عشقه که باعث میشه این ارتباط های زجر آور را تحمل کنم ....  

وقتی شبی را با من میگذرونه ،فردا صد برابر بهم محبت میکنه  و وای از شبی که دست رد به خواسته اش زده باشم .... فرداش انگار که برج زهرماره ....  

اینه که من برای خاطر اون تحمل میکنم ... تا آخرین حدی که بتونم تحمل میکنم .... تمام سعی ام را میکنم که برانگیخته بشم ... به قول همسرم ... حشری بشم تا اون لذت ببره .... و کمترین  بهایی که برای این کار میپردازم ،همین خیانتی ذهنی هست که بهش میکنم ... گاهی حتی شده تصویر آدم های واقعی که توی زندگیم هستند را وارد ذهنم میکنم ... اینکار خیلی خوب جواب میده .... فکر این که با فلان شخص دارم ۳ک۳ میکنم ... با اونی که اونقدر جذاب و خوش تیپه .... اونی که قلان جور حرف میزنه .... اونی که همسرش هزار بار از من خوشکل تره .... اونی که نگاهش آدم را انگار هیپنوتیزم میکنه ...  یا اونی که .............................................. 

 

احمقانه است اما ... بزرگترین اختلاف بین من و همسرم همیشه بر سر همین مسئله ی ارتباط جن ۳۰ هست ... تا کی بتونیم این وضع را تحمل کنیم !!؟... نمیدونم.... 

 

نظرات 4 + ارسال نظر
تیرداد دوشنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 07:51 ب.ظ

چی شد که اینجوری شد؟ قبل از ازدواج فکر میکردی اینجوری بی میل بشی؟

قبل ازدواج فکر نمیکردم اینجوری باشم ... اما بعد از ازدواج دیدم که اینجوریم ... از همون اول ....

رامین سه‌شنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 04:31 ب.ظ http://www.1pesare67ti.blogsky.com

این خیانت ذهنی و فکر...با فلان آدم زمینه ساز خیانت واقعی به همسرته.خب اش بخواه به خودتم توجه داشته باشه و به خواسته های تو.فکر نکن فقط همسر تو اگه ...نداشته باشه فرداش برج زهر ماره!اصلا!همه آدما اینطورن این حقیقت وجودیه مرداست.پس زندگیتو با این افکار به چالش نکش.در ضمن با نوشتن این مطالب زمینه فیلتر شدنت رو فراهم میکنی.گفتن این حرفا هم برا عموم وبرا هر کسی که اتفاقی به وبلاگت میاد مطمینن جالب نخواهد اومد جز اینکه خیلی تخیلات رو با تو تو ذهن کثیفش تجربه کنه.به هر حال به نظرم این پست رو یه کاریش بکن.

پرچونه شنبه 14 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:50 ب.ظ

خب واضحه که همسر شما بسیار داغ هستن و شما سرد هستین و شاید هفته ای یه بار هم براتون کافی باشه...
من نمی دونم این مشکل چطوری باید حل شه
من پیشنهاد میکنم پیش مشاور برین
تو زندگی زناشویی هیچ کس نباید قربانی شه
نه شما و نه همسرتون
این عمل شما هم پارونوگرافی هستش
اگه دوام زندگیتون براتون مهمه
حتما به یه مشاور مراجعه کنید
از نظر من این یک وبلاگ شخصی هست و شما هم کاملاً ناشناس
پس خود مختار هستین که هرچی میخواین بنویسین
حداقلش یه جایی باید برای رازهای ما آدم ها باشه
تا بیشتر از این تو دلمون سنگینی نکنه

آدم سه‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 06:05 ق.ظ http://33years2.blogfa.com/

گاهی نیاز به شانه های مردانه ای داری
گاهی صدای بی روح مردی از زیبا ترین صدا ها برای تو گوش نواز تر است
گاهی محتاج می شوی به یک آغوش
به یک آغوش پرقدرت یک مرد
و گاهی نیاز داری حراراتت شعلور شود تا بسوزی
آتش بگیری با یک نگاه،با یک بغل،بایک نفس که به نفس تو نزدیک هست
خیلی نزدیک است

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد