کمد رخت چرک

نگفتنی های من ! اینجا هیچ منظره ی مناسبی برای چشم ها و قلب های معصوم وجود نداره ... احتیاط کن!

کمد رخت چرک

نگفتنی های من ! اینجا هیچ منظره ی مناسبی برای چشم ها و قلب های معصوم وجود نداره ... احتیاط کن!

۱۵

بعضی وقتا آدم می مونه از کار خودش ... نمیدونم ...شایدم فقط منم که اینجورم ... یه کاری را میکنم ... چون باید بکنم ... چون لازمه که بکنم ... چون عقلم میگه این کار درسته ... اما همین که میکنم .... احساس ناراحتی بهم هجوم میاره ... حتی غمگین میشم... میدونم که کار درستی کردم ... اما این دونستن ... این درست بودن ... باعث نمیشه که احساسم هم باهام همکاری کنه ... شاید ظاهرا تو جدال عقل و احساس ... عقل برنده شده ... که تونسته منو وادار کنه که ... کاری را که اون میخواد بکنم ... اما ... این برتری عقل هیچ شادی را برام به همراه نداره ... این مغلوب شدن احساس ... طعم تلخ و گسی داره که .... هدیه ی پیروی از عقله ...  

فقط این امید هست که ... زمان کم کم خودش اوضاع را درست کنه و ... این احساسات بد را کمرنگ کنه ... که نتیجه ی نهایی کار همونی باشه که باید باشه ... درست بر وفق مراد عقل و اجتماع ... 

اما یه وقتهایی اوضاع حتی از اینم بدتره ... وقتایی که جدال دیگه بین عقل و احساس نیست ... بین احساس و احساسه !... تا حالا شده بین دوتا حس مختلف و حتی متضاد گیر بیوفتی و ندونی باید طرف کدوم بری ؟... اینجاست که مزه ی درد واقعی را میچشی ... تازه میفهمی عذاب یعنی چی ؟... طرف هر حسی را بگیری ... فرقی نداره ... بازم احساس شکست میکنی ... هر حسی ات را راضی کنی .. اون یکی ضربه میخوره و ... نمیذاره حتی دل خوش باشی که کار درست را انجام دادی .... چقدر دردناکه جنگ احساس با احساس ... این یک جدال دو سر بازنده است ...  

و من امروز در یکی از این جنگها شرکت کردم ... حالا ...مغلوب و از پا افتاده ... حتی نمیدونم دیگه .. کدوم احساس پیروز شد و کدوم شکست خورد !.... اصلا چه فرقی داره !؟... در هر حال این منم که زیر بار این نبرد ... خرد شدم و دارم جون میکنم .... 

اما ... از قدیم گفتن ... خود کرده را تدبیر نیست !! 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد