آخه تو از من چی میدونی که به خودت اجازه میدی برام نسخه بپیچی !؟... خودتو از اوضاع فلاکت بار خانوادگی ات کشیدی بیرون و به زحمت و زور و ضرب ... رسوندی به جایی که ... من بهش میگم ... زیر متوسط ... و حالا فکر میکنی ... دنیا را فتح کردی !... تو که با این همه ادعا ... هنوز نتونستی اونقدر در بیاری که ... برای دیگران بیگاری نکنی ... به چه مجوزی ... برای من راه و چاه نشون میدی ؟... اصلا یه لحظه فکر کردی که واقعا قد این حرفا هستی یا نه ؟!!!.... زمانی که تو فرق رب و رب را نمیدونستی ... من فلسفه ی دکارت میخوندم ... حالا طبق طبق ادعات میشه که چی؟... یه نگاهی به خودت تو آینه بنداز ... بعدشم یه نگاهی به قد و قواره ی من ... اون وقت شاید معنی تفاوت از زمین تا آسمان را بفهمی ...
نه آقای محترم ... این لقمه واقعا قد دهن شما نیست و خفه تون میکنه .... از من گفتن بود!!!!
من نمی دونم جواب چیو به کی دادین
ولی ادبیاتتون بی نظیره
واقعاً از خوندن نوشته ها با وجود تلخیش
اما روان بودنش لذت بخشه
نمیدونم چرا جواب من نمیدی؟؟ شاید وقتش ندارید؟؟ منم مثل شما یک خانم هستم یادتون که گفتید دنبال دوست خانم بودم ولی کسی جواب نمیداد هر چند من مثل تو ادبیات قشنگی برا نوشتن ندارم اما هر کجا باشی شاد باشید
سلام ...
باز هم شرمنده ام ...
وبت رو خوندم ... اتفاقا خیلی با احساس می نویسی ... اما خیلی پر از غصه و غم و تنهاییه ... واقعا دوست دارم باهات حرف بزنم...
منتظرت هستم...