کمد رخت چرک

نگفتنی های من ! اینجا هیچ منظره ی مناسبی برای چشم ها و قلب های معصوم وجود نداره ... احتیاط کن!

کمد رخت چرک

نگفتنی های من ! اینجا هیچ منظره ی مناسبی برای چشم ها و قلب های معصوم وجود نداره ... احتیاط کن!

۱۷

آخه تو از من چی میدونی که به خودت اجازه میدی برام نسخه بپیچی !؟... خودتو از اوضاع فلاکت بار خانوادگی ات کشیدی بیرون و به زحمت و زور و ضرب ... رسوندی به جایی که ... من بهش میگم ... زیر متوسط ... و حالا فکر میکنی ... دنیا را فتح کردی !... تو که با این همه ادعا ... هنوز نتونستی اونقدر در بیاری که ... برای دیگران بیگاری نکنی ... به چه مجوزی ... برای من راه و چاه نشون میدی ؟... اصلا یه لحظه فکر کردی که واقعا قد این حرفا هستی یا نه ؟!!!.... زمانی که تو فرق رب و رب را نمیدونستی ... من فلسفه ی دکارت میخوندم ... حالا طبق طبق ادعات میشه که چی؟... یه نگاهی به خودت تو آینه بنداز ... بعدشم یه نگاهی به قد و قواره ی من ... اون وقت شاید معنی تفاوت از زمین تا آسمان را بفهمی ... 

نه آقای محترم ... این لقمه واقعا قد دهن شما نیست و خفه تون میکنه .... از من گفتن بود!!!! 

نظرات 2 + ارسال نظر
پرچونه شنبه 14 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:11 ب.ظ

من نمی دونم جواب چیو به کی دادین
ولی ادبیاتتون بی نظیره
واقعاً از خوندن نوشته ها با وجود تلخیش
اما روان بودنش لذت بخشه

درهم وبرهم دوشنبه 4 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 09:31 ب.ظ http://marge-55.blogfa.com/

نمیدونم چرا جواب من نمیدی؟؟ شاید وقتش ندارید؟؟ منم مثل شما یک خانم هستم یادتون که گفتید دنبال دوست خانم بودم ولی کسی جواب نمیداد هر چند من مثل تو ادبیات قشنگی برا نوشتن ندارم اما هر کجا باشی شاد باشید

سلام ...
باز هم شرمنده ام ...
وبت رو خوندم ... اتفاقا خیلی با احساس می نویسی ... اما خیلی پر از غصه و غم و تنهاییه ... واقعا دوست دارم باهات حرف بزنم...
منتظرت هستم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد