سلام بی احساس !...
راستش فکر نمیکردم به این زودی این لقب را بهت بدم ... اما خب...تو کاری با دلم کردی که فکرشم نمیکردم!!...................
از دوشنبه که رفتی ... تا همین حالا ...تمام مدت منتظر اس ات بودم... تک تک ثانیه ها ... خیلی به خودم فحش میدم که اینطور انتظار میکشم... از ضعف خودم بیزارم ... مرتب تلقین میکنم که ... بیخیالی طی کنم و فراموشت کنم ... اما نشده ...نتونستم ...درست وقتی فکر کردم که میتونم بیخیالت بشم و برم... اومدی و حرفی زدی ...کاری کردی که ... تمام تلاشام پشم شد!
تو همین مدت زمان اندکی که از آشنایی مون میگذره ... بارها این دور تسلسل تکرار شده ... و حالا حس میکنم ... احساس زندانی محکوم به اعدامی را که داد میزنه ... بابا بیاین منو اعدام کنید ... اما تو این وضعیت بلاتکلیف قرار ندین....
وضعم شده مثل این ترانه ی هایده که میگه :
وقتی که تو بد میشی باز می بینم ...دنیا رو سرم خرابه
میبینم که باز دارم دق میکنم ... همه چیم نقشه برآبه ...
اما تا میخوام برم گریه کنون ...سر به دیوارا بکوبم ...
باز به دادم میرسی بهم میگی ... عشقمی تو خوبه خوبم ...
باز میگم عزیز من ...منو تنها نمیذاره ...مهربونه با منو ...اشکمو در نمیاره !!!!!!!!!!!!!!!!!
اما اینبار مهلت آخره ...فقط تا ظهر شنبه فرصت داری ... اگر قدمی جلو اومدی ... اگر خودی نشون دادی ... اگر حرکت مثبتی کردی ... ادامه میدم ... اما اگر که نه .... دیگه نخ رابطه را محکم پاره میکنم ... اینو همین جا به خودم قول میدم ...
پس فعلا توی فاز سخت انتظار باقی می مونم ... تا ظهر شنبه ... تا اون وقت ... بابای عزیزکم
با وجود اینکه دلت می خواد برات اس بزنه و تا حالا نزده خوب تو اس بزن و بگو اس ات را گرفتم باشه ترا می بخشم
!!!!
امیدوارم اون چیزی که خوبه واست اتفاق بیوفته
اگه به تقدیر اعتقاد داری
هرچی که شد میتونی اسمشو
بزاری تقدیر یا قسمت
____
اگه حس داشتی به وب منم یه سری بزن