کمد رخت چرک

نگفتنی های من ! اینجا هیچ منظره ی مناسبی برای چشم ها و قلب های معصوم وجود نداره ... احتیاط کن!

کمد رخت چرک

نگفتنی های من ! اینجا هیچ منظره ی مناسبی برای چشم ها و قلب های معصوم وجود نداره ... احتیاط کن!

۴۹

خب بالاخره باید یک کسی، یک جایی،یک جوری باشد که آدم بتواند این حرف ها را بزند . باید یک مرجعی پیدا شود که آدمیزاد بتواند ، این سوال ها را ازش بپرسد و یک پاسخی ، ولو غلط دریافت کند. 

تا کی این حرف ها باید تابو بماند!؟ آن وقت می گویند چرا می گویید خوش به حال فرنگی ها ! خب آنها عین بچه ی آدم حرف هایشان را راحت میزنند و از چیزی هم خجالت نمی کشند. همانقدر عادی و معمولی که انگار دارند در مورد گرسنگی و تشنگی و سلیقه شان در انتخاب لباس حرف میزنند . چه از این بهتر!؟ 

حالا ما مثلا آمدیم برای رفع این مشکل خودمان ، یک وبلاگ یواشکی زدیم تا این نوع حرفهایی که به هیچکس نمی توانیم بگوییم ،حتی در دفتر خاطرات یا روی هارد کامپیوترمان هم نمی توانیم بنویسیم و نگهداریم (از ترس چشمهای فضول) ،توی این کمد مخفی بنویسیم و کمی با خودمان درد و دل کنیم . آن وقت چه می شود؟ رهگذرانی نازنین پیدا می شوند و می آیند ومی خوانند و با انواع و اقسام کلمات سه نقطه ، ما را مورد مرحمت خویش قرار میدهند!  

این می شود که ما یا مجبوریم برای پستمان رمز بگذاریم ، یا قسمت نظرات را ببندیم تا نظر برخی رهگذران به ظاهر محترم ،پیش خودشان بماند وحرام این وبلاگ و پست های خارج از محدوده ی ما نشود! و این است معنای واقعی دمکراسی و آزادی  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد