انتظار سخته ...میدونی !؟
البته با وجود سختیش ....گاهی میتونه شیرین هم باشه ... مثل انتظار به دنیا اومدن بچه ات....یا رسیدن معشوقت!
اما اکثر انتظارها تلخه ...مثل زهر ... هر لحظه اش قرنی میگذره ... اعصابت رو بهم میریزه ...
گاهی مضطرب و نگرانت میکنه... گاهی هم عصبی و بد اخلاق ...
وقتی دلیل انتظار رو ندونی ... وقتی منتظر اون انتظار کشیدن نباشی ... وقتی از نظر خودت ...علتی برای اون انتظار نباشه... نگران و مضطرب میشی ...
اما اگه در انتظار برآورده شدن توقعی باشی و اون توقع برآورده نشه.... عصبی میشی و بد اخلاق ...
مثل امروز من .....این طور وقتاست که میگم : لعنت بر خودم ......لعنت بر توقعاتی که در خودم ایجاد میکنم! ... لعنت به این دل احمق که از این توقعات و انتظارهای کشنده برام درست میکنه ....
کاش کمی عبرت پذیر بودم!!!!
همین خوبه که با اینکه چشاتو روی من بستی
تو چندتا خاطره با من هنوزم مشترک هستی
واسه من کافیه اینکه تو از من خاطره داری
به یادشون که میفتی واسه من وقت می ذاری
همین خوبه که با اینکه سراغ از من نمی گیری
ولی تا حرف من می شه یه لحظه تو خودت می ری