کمد رخت چرک

نگفتنی های من ! اینجا هیچ منظره ی مناسبی برای چشم ها و قلب های معصوم وجود نداره ... احتیاط کن!

کمد رخت چرک

نگفتنی های من ! اینجا هیچ منظره ی مناسبی برای چشم ها و قلب های معصوم وجود نداره ... احتیاط کن!

105-

کمی فکرم درگیر دخترک هست ... نمیدونم چه طوری در موردش فکر کنم ... و این خیلی بده!...

باراخری که دیدمش.......روز تولدش بود که دعوتش کردم و چند ساعتی باهم بودیم....... بعدش اون بهم پیشنهاد شراکت کاری داد ... گفت که سرمایه نیاز داره برای شروع کار ... و گفت که من باهاش شریک بشم  و شروع به کار کنیم .....

البته خیلی در موردش شرح و بسط نداد ......خیلی موضوع را کش نداد و ...... مثل کسی که خیلی هم موضوع براش جالب و مهم نیست ....حرف را به بیراهه کشوند... البته بعد از اینکه من تلویحا با دادن سرمایه بهش موافقت کردم ........ گفتم احتمالا تا نیمه شهریور میتون بهش  پول بدم ........

بعدش دیگه ازش خبری نداشتم تا .....10 شهریور....... یه اس داد ........جوابی ندادم ... دو روز بعدش  توی تلگرام گفت که میخواد بیاد و کتابی ازم به امانت بگیره ... گفتم منزل نیستم و بیا از دخترم بگیر.........گفت نع .......گفتم اصلا کتابه توی نت هست و اگه عجله داری  میتونی دانلود کنی و بخونی ........گفت نع عجله ندارم!! .......

بعدش ...دو روز بعد برام ایمیل فرستاده !........... با یه متن احتمالا  ادبی که .......چیز زیادی ازش متوجه نشدم!!

خب شما بگو ...... اینا شک بر انگیز نیست!؟..... دو دو تا 4 تا هم بلد نباشی .......میفهمی که این میخوادخودم ببینه  .......تا باز هم  بره سراغ پروژه اش ...... البته این به خودی خود اشکالی نداره ...... اما این که میخواد وانمود کنه ....براش مهم نیست ... یه جورایی منو به فکر میبره ....... نکنه کاسه ای زیر نیم کاسه است!!!!؟

قبلا هم از این کلاه ها سرم رفته ....... واسه همینه که  ... محتاط شدم .........قضیه همون ریسمون سیا سفیده است!!

میدونم اگه به مهربان همسر بگم ......صد در 100 با دادن هرگونه وجه ... به دخترک یا هر غریبه ی دیگه ای که ...شناخت درست و حسابی ازش ندارم .....مخالفت میکنه ......... و راستش خودم هم دارم به همین نتیجه میرسم ....... فکر میکنم نباید این ریسک را بکنم ........ چون واقعا نمی شناسمش ... و اگر پول را پس نده ...دستم به جایی بند نیست ......

از طرفی هم  به نظرم دختر بدی نمیاد ..... به نظرم کسی نمیاد که با یک نقشه ی از پیش تهیه شده ... اومده باشه جلو و ..... بخواد سر کیسه ام کنه ... به نظرم دختر صاف و ساده ای میاد ........... اما هی یه خاطره هایی میاد توی ذهنم و .........ووووول میخوره و میگم ........... نکنه دقیقا برعکس باشه ؟ نکنه  اینقدر بازیگرماهری باشه که ... از همون اول نقش بازی کرده ؟.........

خولا3 نمیدونم چیکار کنم ...... دلم براش بسوزه و ....... بهش پول بدم؟........ یا بیخیال این ریسک بشم و ........... اب پاکی رو بریزم رو دستش که ...... نمیدم!!؟

بخصوص حالا که بیکار هم شدم و ......معلوم نیست دیگه ........ کی حقوقی در کار باشه !!!

شما میگی چه کنم !!!!!؟


نظرات 1 + ارسال نظر
Sacred شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1394 ساعت 02:33 ب.ظ

سلام.
بسیار باعث خوشحالیه که از رمز دار بودن بلاگ درومدین :)
راستش به نظر من اگه این ریسکُ نکنید بهتره.
من نمیخوام به اون دختر جسارتی کنم و اصلا ماجرا رو هم نمیدونم چیه بنابراین نظر دادن سخته، اما چیزی که به طور کل میدونم همون مثال قدیمیِ که «احتیاط شرط عقله».

سلام....

ممنون از نظر لطفت...... ولی واقعا نمیدونم چرا باعث خوشحالیه !!!؟
حرفی که زدی کاملا درسته ..... احتیاط شرط عقله و اگر بخوام چنین کاری بکنم......حتما خیلی زیاد احتیاط خواهم کرد........

بعدا نوشت : خودتم که رمز داری دختر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد