کمد رخت چرک

نگفتنی های من ! اینجا هیچ منظره ی مناسبی برای چشم ها و قلب های معصوم وجود نداره ... احتیاط کن!

کمد رخت چرک

نگفتنی های من ! اینجا هیچ منظره ی مناسبی برای چشم ها و قلب های معصوم وجود نداره ... احتیاط کن!

107-

دیشب رفتم مهمونی ... مهمونی خونه ی یکی از دوستان اینترنتیم...... تقریبا از سال 89 دوستیم......و چندین بار در دیدارهای گروهی هم رو دیده بودیم......  هم سن هم هستیم ...البته من چند ماهی بزرگترم....... اما دختر بسیار دوست داشتنی و قشنگ و باحالیه ....... اصالتا لره و از این بابت هم کلی افتخار میکنه .... و خصلتهای خوبی هم داره... صفا و سادگی و بی شیله پیله بودنش را منصوب به قومیت لریش میدونه ...... مطلقه است و بدون بچه ... با مادرش زندگی میکنه که البته مادرش مدتیه رفته ولایت و نبود خونه.....اصلا این شد که مهمونی داد....اونم به همه ی گروه!

کدوم گروه؟ خب همونی که من و اون توش عضو شدیم و از همون جا هم اشناییمون شکل گرفت.......گروه  اول توی    پردیس من    بود......و بعد از بسته شدن پردیس ...منتقل شد به کلوب .......و حالا هم  اومده به تلگرام.......... البته اینایی که به تلگرام اومدن ...خودمونی تر ها هستند......... هم مرد و هم زن ... هم زوج .... از شهرهای مختلف ایران... آدمهایی با خلق و خو های مختلف ... با نژادهای مختلف ... با وضعیت خانوادگی و اقتصادی مختلف ... با موقعیت های اجتماعی مختلف ... اما به هرحال این دسته ی  ده ۲۰ نفری تونستن چندین سال کنار هم (در نت) دوام بیارن ... و حتی بعضی هاشون  این دوستی رو به بیرون از نت هم کشوندن و شدن صمیمی ترین دوستهای هم...

ارتباط های پنهانی و خارج از چارچوب اخلاقی بین این افراد هست !!!؟ جواب اینه که من نمیدونم!... روابط پشت پرده ی اونا به من ربطی نداره .....اونی که من می بینم ... رابطه های جلوی پرده است .......و باید بگم چیزی که من می بینم خیلی خوب و دوستانه است ... این ادما تا جایی که بتونن به هم کمک می کنن و هوای هم رو دارن ... هر از چندی هم (شاید سالی یک بار )‌... دیدار دسته جمعی جور میشه و اکثریت که تهران هستند ... دور هم جمع میشن ......بیشتر در مکان های عمومی ...پارک ها ... رستوران و کافی شاپ هایی  که بشه توش چند ساعتی نشست و حرف زد و سر و صدا کرد....

اما............(انگار همیشه یه امایی وجود داره !) ... اونقدر که اون ها با هم صمیمی هستند ... من نیستم !... تفاوت های فرهنگی و خانوادگی بین من و بقیه گروه ...خیلی زیاده .... اونا تقریبا ...کمی بالا کمی پایین ..... در یک رده اجتماعی و فرهنگی هستند........اما من خیلی باهاشون فاصله دارم ......... از جنس اونا نیستم و اون ها هم فکر کنم همین احساس را دارن ....... تکیه کلام همه شون در مورد من اینه که : خیلی خانمی!! ...... ..... مثل یک بزرگتری که هرچقدر هم دوستش داشته باشی و بهش نزدیک باشی .......بازم یه دیوار حرمتی بینتون فاصله هست ..... حدی هست که از اون جلوتر نمیتونی بری .......

اکثر این خانم ها ...مطلقه هستند ....حالا یا با بچه یا  بی بچه ...... خودشون سرپرست خودشونن  ... 

بین اقایان هم  تعداد زن طلاق داده ها کم نیست... البته گفتم که زوج هم داریم این بین .... که زن و شوهر هر دو توی گروهن....بذار بشمارم....  ۶ تا زوج داریم ... البته اغلب این طور بوده که .....زن یا شوهره عضو گروه بوده ....بعد همسرش رو هم عضو کرده .....و اونی که از اول عضو بوده ........فعالتره توی گروه .........

و همه از لحاظ اقتصادی متوسط هستند........

ولی بیشترین چیزی که  حس میکنم منو از این ها متمایز کرده ........ نوع خانواده و تربیت خانوادگیه .... دنیاهامون فرق داره ...... دوستشون دارم اما نمی تونم باهاشون قاطی بشم .......

وقتی با دوستان دوران دبیرستانم هستم .......کاملا خودم رو از جنس اون ها می بینم و می دونم و حس می کنم ......همه شون زندگی هاشون تقریبا مثل منه ... همون روندی رو که من طی کردم .....طی کردن ....... برام عجیب و غریب نیستند .... مشکلاتشون شبیه مشکلات منه و خواسته هاشونم ........

یه مشکل دیگه هم واسه رفت و امد با این ها دارم .........مهربان همسر!!......اصلا خوشش نمیاد که من با این ها رفت و امد داشته باشم و .....منم بخاطر اون خطای بزرگ و نابخشودنی .... چاره ای ندارم  جز این که بهش حق بدم ....



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد